دختر بی‌پناه جاده ملایر| گزارشی از روایتی که دل میلیون‌ها ایرانی را به درد آورده

دختر بی‌پناه جاده ملایر| گزارشی از روایتی که دل میلیون‌ها ایرانی را به درد آورده
مامانمو گم کردم. ما تصادف کردیم. من رفتم ببینم جاده کجاست؟
کد خبر: ۳۵۲۴۷
|
۰۴ مهر ۱۴۰۳ - ۱۰:۰۹

نگین باقری در هفت صبح نوشت: ساینای سفیدی که اسفند سال پیش از جاده اراک به سمت ملایر حرکت می‌کرد ساعت ۲۲ از جاده منحرف و واژگون شد. هیچ جنبنده‌ای نفهمید که اینجا یک مادر و دختر، داخل ماشین گیر کرده‌اند. صدای دختر بچه حالا شش ماه بعد از حادثه همه جا شنیده می‌شود. دختر کوچکی که به عموی اورژانس می‌گوید مامانم در حال جان دادن است و بعد با همان دو کلاس سوادی که دارد زور می‌زند تا کلمات را از تابلو‌های راهنمایی هجی کند.

آمبولانس نرسیده، مادر با چشمانی باز و صورتی خونی جان داد. در وویس طولانی‌تری که از صدای کودک منتشر شده، یکی یکی این جزئیات را پشت تلفن به عموی اورژانس گزارش می‌کند. «همه جا سنگه. هیچ چی پیدا نمی‌کنم فقط می‌دونم بیابونه.» «هرچی می‌دوئم نمی‌رسم.» «چقدر تابلو دوره». ماشین درست افتاده بود بین دو لاین. بین دو جاده که یکی به سمت ملایر می‌رفت و یکی به سمت اراک. بین این دو ۱۵ الی ۲۰ متر فاصله بود.

بیشتر بخوانید:

(ویدئو) غم‌انگیزترین مکالمه تاریخ اورژانس؛ مکالمه دختر شش ساله تمام ایرانی‌ها را به هق هق انداخت

این همان محدوده شیب‌داری است که دختر برای پیدا کردن نور، پلیس، رهگذر یا تابلو می‌پیماید. اولین بار که گوشی را برمی‌دارد می‌گوید: «مامانمو گم کردم. ما تصادف کردیم. من رفتم ببینم جاده کجاست؟ بعد الان جاده رو هم گم کردم. نمی‌دونم مامانم کجاست...» مامور اورژانس درباره اوضاع مامان سوال می‌کند و بچه وقتی بالاخره ماشین را پیدا می‌کند با صدایی که از سرما و ترس می‌لرزد جواب می‌دهد: «چشاش بازه ولی داره خون میره بیرون. حرف نمی‌زنه.»

اواخر زمستان سال پیش، همان زمانی که تازه بارش برف شروع شد و جاده‌های غرب کشور را مثل آینه کرد، مادر و دختر از تهران به سمت خانه خاله در ملایر حرکت کردند. از آزادراه ساوه به سمت اراک و بعد هم ملایر. یک ربع بیشتر به مقصد نمانده بود که تصادف کردند. در همان پیچی که مامور اورژانس منطقه می‌گوید قبل از آنها ۱۵، ۲۰ تصادف دیگر هم به چشم دیده. 

 دختر بعد از حادثه گوشی را برمی‌دارد و اولین نفر با خاله تماس می‌گیرد. خاله و شوهر خاله خبر را به اورژانس می‌دهند و اورژانس شماره موبایلی که دست دختر بچه بود می‌گیرد. از اینجا مکالمه دلهره‌آور دختر و عموی اورژانس شروع می‌شود و حدود ۵ دقیقه این تماس طول می‌کشد. «-شما دقیقا کجایید؟» «نمی‌دونم به قرآن» «-روستایی... رستورانی... پمپ بنزینی؟» «نه هیچ چی نیست. فقط می‌دونم همه جا سنگه». «-گوشیت اینترنت داره ببینی موقعیتت کجاست؟» «نه. ندارم». «-پدرت، مادرت کجا هستند الان؟»

«پ... پدرم... مامانم که الان داره جون می‌ده.. پدرمم طلاق گرفت از سه سالگی.» مامور اورژانس از او خواسته بود که چراغ قوه گوشی را روشن کند خودش را به اولین تابلو برساند. از نفس نفس زدن و صدای کفش‌هاش پیداست که دنبال ماشین‌ها می‌دود و نمی‌رسد. «هرچی میدوئم نمی‌رسم. جلو دارم یه تابلو می‌بینم. تابلو سبزه. از اون تابلوهاست که مسیرو نشون می‌ده... وایسا ببینم... چقدره دوره.

بالاش نوشته ملایر... پایینش نوشته اراک... یدونه الف (عین؟) گذاشته یه ن یه د. چشم میرم جلوتر. {از کنار جاده برو. هر ماشینی دیدی نگه دار} هیچ کدوم نمی‌ایستند. دارم می‌بینم... عمو دارم یخ می‌زنم... {-آفرین برو نترس} عمو عمو عمو ... یکی رو پیدا کردم.» راننده پراید که چشمش به جاده و ماشین سفید چپ کرده افتاده بود، می‌زند بغل. دختر را پیدا می‌کند و مرد بالاخره آدرس موقعیت را به اورژانس می‌دهد. «سه راه مروی. بعد از پمپ بنزین محمدی.»

منطقه‌ای بیابانی. ۱۶ دقیقه بعد از تماس یک آمبولانس از بالای جاده و یکی از ایستگاه پایین‌تر به همراه ماشین هلال احمر سر صحنه می‌رسند. آقای نعمتی یکی از ماموران اورژانس دختر را می‌بیند و با همکارانش او را معاینه می‌کند. «هیچ زخمی نداشت. بین پتو پیچاندیمش و سوار ماشین کردیم.» مادر به علت ترومای ناشی از تصادف همان لحظه اول فوت کرده است. به گفته او حالا همین نقطه حادثه‌خیز را نیوجرسی گذاشته‌اند. آنها پیش از این هم گزارش داده بودند که اینجا موارد زیادی از تصادف ثبت کرده‌اند. 

در ادامه شب اورژانس باید صبر می‌کرد که ماموران ۱۱۰ برسند و جسد مادر را به سردخانه منتقل کنند، اما اوضاع طوری نبود که بچه را بیشتر از این نگه دارند. یکی از آمبولانس‌ها مادر را سوار می‌کند و به سمت اولین بیمارستان، می‌برد. «بچه خیلی ترسیده بود. گفتم چند سالته؟ گفت: ۸.» دختر را به سمت بیمارستان امام حسین ملایر می‌برند و آنجا خاله از راه می‌رسد. قاضی کشیک بعد از احراز هویت، بچه را به دست خاله می‌دهد و شب هولناک اسفند ماه ملایر اینجا به ته می‌رسد. دیگر تا امروز هیچ خبری از او نمی‌آید تا همین چند روز پیش، بیست و ششم شهریورماه، روز اورژانس. ماموران اورژانس فایل صوتی را برای مراسم آماده کرده بودند و از همان روز این وویس به گوش همه می‌رسد.

مجوز موقعیت‌یاب را نمی‌دهند

مدیر روابط عمومی اورژانس کشور و همچنین روابط عمومی همدان هر دو می‌گویند که اگر سامانه موقعیت یاب راه بیفتد هم سرعت رسیدن به صحنه حادثه کمتر می‌شود و هم در چنین موقعیت مشابهی برای پیدا کردن آدرس اینقدر سختی نخواهند کشید. به گفته آنها زیرساخت استفاده از این سامانه آماده است، اما منتظر مجوزی هستند که وزارت ارتباطات باید صادر کند. مدیر روابط عمومی اورژانس کشور می‌گوید: «مقام‌ها می‌گویند دیتای فردی که به اورژانس زنگ می‌زند محرمانه است.» به گفته او استفاده از این موقعیت یاب نیاز به تکنولوژی خاصی ندارد که به آن دسترسی نداشته باشیم، اما برخی اعتقاد دارند دادن اطلاعات موقعیتی مشکل امنیتی دارد.

سایر اخبار
ارسال نظرات
غیر قابل انتشار: ۰ | در انتظار بررسی: ۰ | انتشار یافته: